شرح گزاره هاي نامه 53 نهج البلاغه
دادگري و انصاف ورزي لازمه ي حکومت
شرح گزاره هاي نامه 53 نهج البلاغه
« إنَّ أفضَلَ قُرَّةَ عَينِ الوُلَاةِ استِقَامَةُ العَدلِ فِي البِلَادِ. »بي گمان بهترين روشنايي چشم سرپرستان، پايدار شدن دادگري در کشور است.
دادگري در حکومت و مديريت اصلي اساسي است، و هيچ چيز چون آن حکومت و مديريت را سامان نمي بخشد و استوار نمي سازد، و از اين روست که بيش ترين تلاش بايد در جهت پايدار شدن آن باشد. پايدار شدن دادگري در ديده ي اميرمؤمنان علي (ع) چنان اساسي و پربهاست که به مالک اشتر فرموده است: « إنَّ أفضَلَ قُرَّةَ عَينِ الوُلَاةِ استِقَامَةُ العَدلِ فِي البِلَادِ. » ( بي گمان بهترين روشنايي چشم سرپرستان، پايدار شدن دادگري در کشور است ).
اهميت دادگري در نزد امام علي (ع) تا بدان جاست که آن را مايه و قوام حکومت و سياست و مديريت معرفي کرده و فرموده است:
« مِلَاکُ السِّيَاسَةِ العَدلُ. » (1)
مايه و قوام سياست و مديريت، دادگري است.
دادگري در حکومت و مديريت، بدين معناست که براي همه، امکانات مساوي براي پيشرفت و تعالي فراهم شود، و هر کس بدانچه استحقاق دارد دست يابد، و در وضع قانون و اجراي آن مساوات رعايت شود و تبعيضي بر کسي نرود، و تفاوت ها و امتيازات بر مبناي صلاحيت و استحقاق باشد. لازمه ي پايدار شدن دادگري، رويکرد همه جانبه به دادگري، و فراگيري آن است، چنان که امام (ع) در عهدنامه مالک اشتر بدان توجّه داده و فرموده است:
« وَليَکُن أحَبَّ الأمُورِ إلَيکَ أوسَطُهَا فِي الحَقِّ، وَ أعَمُّهَا فِي العَدلِ. » (2)
و بايد از کارها آن را بيش تر دوست بداري که در جهت حق از همه آن ها ميانه تر باشد، و در جهت دادگري، همگاني تر.
دادگري در انديشه و سيره ي امام علي (ع) هر چيز را در جاي خود مي نهد و تدبير کننده اي است عمومي که همه را در زير چتر خويش به صلاح و سامان مي رساند:
« العدَلُ يَضَعُ الأمُورَ مَوَاضِعَهَا ... وَ العَدلُ سَائِسٌ عامٌّ. » (3)
دادگري کارها را در جاي خودش مي گذارد ... و دادگري تدبير کننده اي همگاني است.
با رويکردي همه جانبه به دادگري در حکومت و مديريت است که استوارترين، ميانه ترين و سالم ترين روابط و مناسبات در آن ها شکل مي گيرد، و راه دستيابي به اهداف هموار مي شود. در آموزه هاي اميرمؤمنان علي (ع) تعابيري درباره ي جايگاه و نقش دادگري وجود دارد که درباره ي هيچ چيز، اين گونه تعبير نشده است، از جمله:
« العَدلُ أفضَلُ السِّيَاسَتَينِ. » (4)
دادگري برترين سياست و تدبيرورزي است.
« العَدلُ أقوَي أسَاسٍ. » (5)
دادگري محکم ترين بنياد است.
« العَدلُ نِظَامُ الإِمرَةِ. » (6)
دادگري، رشته ي نظام بخش فرمانروايي و مديريت است.
« العَدلُ قِوَامُ الرَّعِيَّةِ وَ جَمَالُ الوُلَاةِ. » (7)
دادگري برپا دارنده ي مردمان و زيور حکمرانان است.
« مَا عُمِّرَتُ البُلدَانُ بِمِثلِ العَدلِ. » (8)
با هيچ چيز مانند دادگري، شهرها آباد نگرديده است.
« بِالعَدلُ تَصلُحُ الرَّعِيَّةُ. » (9)
با دادگري است که کار شهروندان بسامان مي شود.
نگاه امام علي (ع) به دادگري چنين است، که جز بر اساس آن و با انصاف ورزي، مديريت، هويت انساني نمي يابد و اداي حقوق انجام نمي گيرد. آن حضرت دربار اين گفته ي خداي والا جايگاه که مي فرمايد: ( إِنَّ اللهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الإحسَانِ ) (10) ( بي گمان خداوند به دادگري و نيکوکاري فرمان مي دهد )، چنين تعبير کرده است:
« العَدلُ: الإِنصَافُ، وَ الإِحسَانُ: التَّفَضُّلُ. » (11)
دادگري: انصاف داشتن است، و احسان: فزون بخشي است.
« انصاف » در لغت به معناي چيزي را نصف کردن يا به نيمه رساندن است، (12) و در روابط و مناسبات اجتماعي و امور سياسي و مديريتي به مفهوم نصف کردن سود و زيان ميان خود و ديگران، و پاس داشتن « داد » و حفظ حقوق ديگران همانند حفظ حقوق خود، و در مقام داوري حقوق طرفين را يکسان و برابر رعايت کردن است.
« انصاف » در اين وادي، بدين معناست که هر کس حقوق ديگران را رعايت کند و آن را چون حقوق خود بداند و براي ديگران حقوقي برابر خود قائل باشد و آن چه براي خود مي خواهد، براي ديگران نيز بخواهد و مزايا و بهره هاي زندگي را ميان خود و مردمان برابر تقسيم نمايد. (13) اين گونه دادورزي چنان اهميت دارد که امام علي (ع) درباره ي آن چنين فرموده است:
« لَا عَدلَ کَالإِنصَافِ. » (14)
هيچ دادگري مانند انصاف ورزي نيست.
اميرمؤمنان علي (ع) دادگري و انصاف ورزي را مهم ترين رکن مديريت دانسته و کم ترين انحراف از آن را، ظلم و ستمي معرفي کرده است که خداوند به هيچ روي از آن نمي گذرد. امام (ع) در عهدنامه ي مالک اشتر، چنين فرموده است:
« أنصِفِ اللهَ وَ أنصِفِ النَّاسَ مِن نَفسِکَ، وَ مِن خَاصَّةِ أهلِکَ، وَ مَن لَکَ فِيهِ هَوًي مِن رَعِيَّتِکَ، فَإِنَّکَ إِن لَم تَفعَل تَظلِم! وَ مَن ظَلَمَ عِبَادَ اللهِ کَانَ اللهُ خَصمَهُ دُونَ عِبَادِهِ، وَ مَن خَاصَمَهُ اللهُ أدحَضَ حُجَّتَهُ، وَ کَانَ اللهِ حَربًا حَتَّي يَنزِعَ وَ يَتُوبَ. وَ لَيسَ شَيءٌ أدعَي تَغيِيرِ نِعمَةِ اللهِ وَ تَعجِيلِ نِقمَتِهِ مِن إِقَامَةٍ عَلَي ظُلمٍ؛ فَإِنَّ اللهَ سَمِيعٌ دَعوَةَ المُضطَهَدِينَ، وَ هُوَ لِلظَّالِمِينَ بِالمِرصَادِ. » (15)
از جانب خودت و خاندان ويژه ات، و از جانب هر کس از شهروندانت که به او گرايش و وابستگي داري، دادِ خدا و مرد را بده، زيرا اگر چنين نکني، ستم کرده اي، و هر که به بندگان خدا ستم کند، خداوند به جاي بندگانش به دادستاني از او بر خيزد، و دليل او را [ در دادگاه دادگري ] باطل و نابود سازد، و او با خدا پيوسته در جنگ باشد تا آن که دست بکشد و توبه پيش آرد [ و جبران نمايد ]، و هيچ چيز چون برپا داشتن ستمي، نعمت خدا را دگرگون نسازد، و کيفر او را نزديک نيارد؛ زيرا خداوند شنواي دعاي ستمديدگان و در کمين ستمگران است.
انصاف ورزي درباره ي خداوند، يعني حقوقي را که خداوند دارد و ادا کردن آن ها را خواسته است، به جا آورده شود؛ و انصاف ورزي درباره ي مردمان، يعني حقوق مردمان را پاس داشتن و ادا کردن؛ و چيزي چون آن به حکومت و مديريت جلوه ي انساني نمي بخشد؛ به بيان امام علي (ع):
« الاِنصَافُ زَينُ الأمرَةِ. » (16)
انصاف آرايش حکمراني و مديريت است.
چهره ي زمامداري بدون دادگري و انصاف ورزي، چهره اي زشت و بدمنظر است، و زيبايي و مقبوليت هر مديريت به ميزان انصاف ورزي در آن است؛ و نيز عامل ايجاد دوستي و الفت ميان اداره شوندگان و اداره کنندگان است. در آموزه هاي علي (ع) آمده است:
« الاِنصَافُ يَألِفُ [ يَتَألَّفُ، يُولَفُ ] القُلُوبَ. » (17)
انصاف ورزي دل ها را به هم پيوند و الفت مي دهد.
« الاِنصَافُ يَستَدِيمُ المَحَبَّةَ. » (18)
به انصاف، با مردم سلوک کردن، دوستي ايشان را پاينده دارد.
دادگري و انصاف ورزي در مديريت، تکيه گاهي است که مديريت را قوّت مي بخشد، مخالفت ها را مي زدايد و قلب ها را به يکديگر پيوند مي دهد، و راه هاي سخت را هموار مي سازد، چنان که از امام علي (ع) وارد شده است:
« الاِنصَافُ يَرفَعُ الخِلَافَ وَ يُوجِبُ الاِئتِلَافَ. » (19)
انصاف ورزيدن مخالفت مردمان را مي زدايد و موجب الفت ايشان مي شود.
اگر اين پايگاه پيوند و الفت آسيب ببيند، مهم ترين تکيه گاه حکومت و مديريت شکسته مي شود، و هر چه خدمت صورت گرفته باشد، زدوده مي گردد، که هيچ چيز چون دوري از انصاف آسيب زا نيست، و هيچ تکيه گاهي براي حکومت و مديريت چون آن نيست، که اميرمؤمنان علي (ع) فرموده است:
« أنصِفُوا النَّاسَ مِن أنفُسِکُم يُوثَق بِکُم. » (20)
داد مردمان را از خود بدهيد تا به شما اعتماد کنند.
امام علي (ع) در آموزه ها و فرمان هاي حکومتي و مديريتي خود، با تأکيد بسيار به دادگري و انصاف ورزي در همه ي امور سفارش کرده، و کارگزاران خود را در اين جهت آموزش داده و به پايبندي بر آن هدايت و مديريت کرده است، چنان که به کارگزاران خود نوشته است:
« فَأنصِفُوا النَّاسَ مِن أنفُسِکُم. » (21)
پس از جانب خود با مردمان انصاف روا داريد.
پي نوشت ها :
1- شرح غررالحکم، ج 6، ص 116؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 486.
2- نهج البلاغه، نامه ي 53.
3- همان، حکمت 437.
4- شرح غررالحکم، ج 2، ص 22.
5- همان، ج 1، ص 216.
6- همان، ص 198؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 42.
7- شرح غررالحکم، ج 2، ص 90.
8- همان، ج 6، ص 68؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 481.
9- شرح غررالحکم، ج 3، ص 206؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 185.
10- قرآن، نحل / 90.
11- نهج البلاغه، حکمت 231.
12- أبوعبدالرحمن الخليل بن احمد الفراهيدي، کتاب العين، تحقيق مهدي المخزومي، ابراهيم السّامرائي، الطبعة الاولي، انتشارات اسوه، 1414ق. ج 3، صص 1799-1800؛ معجم مقاييس اللغة، ج 5، صص 431-432.
13- نک: محمدرضا مهدوي کني، نقطه هاي آغاز در اخلاق عملي، چاپ دوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1372ش. ص 571.
14- تحف العقول، ص 208؛ بحارالانوار، ج 78، ص 165.
15- نهج البلاغه، نامه ي 53.
16- شرح غررالحکم، ج 1، ص 230؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 31.
17- شرح غررالحکم، ج 1، ص 294.
18- همان، ص 269؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 44.
19- شرح غررالحکم، ج 3، ص 30؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 26.
20- تحف العقول، ص 149.
21- نهج البلاغه، نامه ي 51.
دلشاد تهراني، مصطفي؛ (1390)، رايت درايت: اخلاق مديريتي در عهدنامه ي مالک اشتر، تهران: انتشارات دريا، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}